جایگاه تعریف:
دانشمندان و علمای هر علمی از قدیم، برای سنجش یک علم 8 معیار را مد نظر قرار می دادند که به آنها رئوس ثمانیه اطلاق می شد. از جمله این رئوس ثمانیه تعریف و موضوع علم بود.
با گذشت زمان، رویکرد صاحب نظران به علم، از حالت موضوع محوری، به مسئله محوری مبدل گشت. اما آن معیارها، همچنان به قوت خود باقی است. چرا که با رویکرد مسئله محوری هم باید موضوع مسئله برای محقق مشخص باشد و بتواند از آن تعریفی ارائه دهد که شرایط تعریف از جمله شفافیت و وضوح را داشته باشد.
بنابراین هر محققی برای پرداختن به مسئله ای، ابتدا باید موضوع آن مسئله را شناخته و بتواند تعریفی از آن ارائه دهد.
ضرورت پرداخت به تعریف:
حال سوال این است که چرا تعریف موضوع برای محقق، مهم است و باید مدتی از عمر مفید خود را به آن بپردازد و یا سطوری از نوشته خود را به این مطلب اختصاص دهد.
به عبارتی دیگر، فلسفه تعریف و فایده تعریف چیست که در ابتدای هر کتاب و مقاله ای، قلم فرسایی در باره آن به چشم می خورد به گونه ای که در رئوس ثمانیه، به عنوان اولین مبحث قد علم می کند و جایگاه و شان اولی ها را دارد.
تعریف یک موضوع می تواند به صورت حدی و با توجه به ذاتیات شی باشد و یا رسمی و با توجه به عرضیات شی است.
از این دو نوع تعریف، حتی خود منطقی ها، تعریف حدی را نپذیرفتند چرا که دسترسی به حقیقت و ذاتیات اشیاء برای بشر امکان پذیر نیست به همین خاطر تعاریف ارائه شده از نوع رسم هستند.
فواید تعریف موضوع
فواید تعریف موضوع عبارتند از:
- شناخت قیود یک موضوع و عناصر دخیل در آن
- تطبیق درست موضوع بر مصادیق
- تمیز یک موضوع از موضوعات مشابه
- شناسایی موضوعات مشترک و به هم وابسته
- بار کردن درست احکام بر موضوعات
حال در علم فقه که دانش استنباط احکام شرعی مکلف از منابع دینی است اگر از موضوع شناسایی درستی انجام بگیرد در آن صورت می توان استنباط حکم را از این جهت علمی و صحیح دانست و اگر در روند موضوع شناسی و تعریف آن خللی وارد شود و یا جهد علمی در این مرحله از استنباط حکم نداشته باشیم نمی توان روند و جریان استنباط حکم شرعی را منتج دانست و اطمینانی به حکم استخراج شده برای آن موضوع داشته باشیم. چرا که فقیه بدون شناسایی قیود، عناصر ، ویژگیها و شرایط موضوع، ممکن است حکم را برای موضوع دیگر ثابت کرده باشد.
به عنوان مثال در مباحث محیط زیست و حیازت مباحات، اگر فقیه شرایط زمان و مکان را در نظر نگیرد و میزان حیازت را مشخص نکند ممکن است سر از تخریب محیط زیست در آوریم که موضوع حکم حرمت است. بنابراین تصرف در مباحات اگر در زمانی حیازت و مملک بود اما با تغییر شرایط تبدیل به موضوع دیگری به نام تخریب محیط زیست می شود که حکم آن حرام است.
علاوه بر این در تطبیقات، تمایز موضوعات مختلف و شناخت مشترکات، تعریف موضوع کمک یار فقیه است و او را در این مساله خطیر یاری می کند.
اقسام تعریف
تعریف از یک نگاه به سه دسته تقسیم می شود:
- تعریف فلسفی
- تعریف عرفی
- تعریف شرعی
تعریف با رویکرد عرفی خود به تعریف با نگاه عرف عام و تعریف با نگاه عرف خاص تقسیم می شود.
آنچه در فقه و در بخش تعریف موضوعات و شناسایی موضوعات احکام با آن روبرو هستیم تعریف از نوع دوم و سوم است. یعنی موضوعاتی که باید بررسی شوند یا تعریفی از طرف شارع برای آنها بیان شده است که در این صورت باید قیود و خصوصیات و عناصر آن موضوع را، از ادله شرعیه اصطیاد کنیم. اما اگر از طرف شریعت تعریفی برای یک موضوع، بیان نشده است باید به عرف رجوع کنیم که اگر آن موضوع از موضوعات، عرف خاص و اصطلاح خاص یک عرف باشد باید به آن عرف خاص رجوع کرد و در غیر این صورت، عرف عام مرجع فقیه در شناخت موضوع است.
از اینرو، فقیه باید بکوشد تا مرجع تعریف یک موضوع را مشخص کند و با توجه به آن مرجع و منبع، تلاش کنند تمام قیود و شرایط و ویژگی های موضوع که دخیل در حکم است مشخص کند تا در ریل استنباط احکام شرعی در ورطهی خطا و اشتباه نشود.
حجت الاسلام عسگر درخشان دوست